[اسم]

circulation

/ˈsɜrkjəˌleɪʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گردش خون (زیست‌شناسی)

معادل ها در دیکشنری فارسی: گردش خون گردش
  • 1.Avoid clothing that constricts the circulation in your legs.
    1. از لباس‌هایی که جریان خون را در پاهایتان محدود کند، اجتناب کنید.
  • 2.Exercise can improve your circulation.
    2. ورزش می‌تواند گردش خون شما را بهبود بخشد.

2 جریان (آب و هوا) گردش

معادل ها در دیکشنری فارسی: دوران
مترادف و متضاد flow
water/blood circulation
گردش آب/خون
  • 1. Regular exercise will improve blood circulation.
    1. تمرین مداوم جریان خون را بهبود می‌دهد.
  • 2. We have a hot water circulation system.
    2. ما سیستم جریان آب گرم داریم.
the circulation of fresh air
گردش هوای تازه
  • It takes the devices of blower to achieve the circulation of fresh air.
    نیاز به دستگاه‌های دمنده هست تا جریان هوای تازه به‌دست آید.

3 تیراژ (روزنامه و مجله)

معادل ها در دیکشنری فارسی: تیراژ شمارگان
  • 1.The magazine had a large circulation.
    1. این مجله تیراژ بالایی داشت.
  • 2.This newspaper ha a daily circulation of more than one million.
    2. این روزنامه تیراژ روزانه بیش از یک میلیون دارد.

4 رواج انتشار، پخش

معادل ها در دیکشنری فارسی: تداول رواج
  • 1.A number of forged tickets are in circulation.
    1. تعدادی بلیط جعلی در حال پخش است.
  • 2.The new banknotes will go into general circulation next year.
    2. این اسکناس‌های جدید در سال آینده به انتشار عمومی خواهد رسید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان