[اسم]

circus

/ˈsɜr.kəs/
قابل شمارش

1 سیرک

معادل ها در دیکشنری فارسی: سیرک
  • 1.The children loved being taken to the circus.
    1. بچه ها به سیرک برده شدن را دوست داشتند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان