Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تمیز کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to cleanse
/klenz/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: cleansed]
[گذشته: cleansed]
[گذشته کامل: cleansed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تمیز کردن
پاکسازی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پاک کردن
تمیز کردن
1.a lotion to cleanse the face
1. لوسیونی برای پاکسازی صورت
2.The wound was then cleansed and dressed.
2. زخم تمیز و بعد پانسمان شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
cleanly
cleanliness
cleaning
cleaner’s
cleaners
cleanser
cleansing
cleanup
clear
clear away
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان