[اسم]

clearance

/ˈklɪrəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مجوز رسمی (ورود یا خروج) اجازه رسمی، تاییدیه رسمی

  • 1.You need special security clearance to enter the building.
    1. شما به مجوز رسمی امنیتی ویژه‌ای برای ورود به این ساختمان نیاز دارید.

2 دور کردن توپ از محوطه جریمه خودی (فوتبال)

[فعل]

to clearance

/ˈklɪrəns/
فعل گذرا

3 ترخیص (کالا از گمرک)

معادل ها در دیکشنری فارسی: ترخیص
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان