Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مجوز رسمی (ورود یا خروج)
2 . دور کردن توپ از محوطه جریمه خودی (فوتبال)
3 . ترخیص (کالا از گمرک)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
clearance
/ˈklɪrəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مجوز رسمی (ورود یا خروج)
اجازه رسمی، تاییدیه رسمی
1.You need special security clearance to enter the building.
1. شما به مجوز رسمی امنیتی ویژهای برای ورود به این ساختمان نیاز دارید.
2
دور کردن توپ از محوطه جریمه خودی (فوتبال)
[فعل]
to clearance
/ˈklɪrəns/
فعل گذرا
صرف فعل
3
ترخیص (کالا از گمرک)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ترخیص
تصاویر
کلمات نزدیک
clear-up
clear-sighted
clear-cut
clear up
clear the table
clearance sale
clearing
clearing house
clearly
clearly state
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان