[اسم]

cloak

/kloʊk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شنل

معادل ها در دیکشنری فارسی: جبه خرقه شنل
مترادف و متضاد cape

2 پوشش

مترادف و متضاد cover
[فعل]

to cloak

/kloʊk/
فعل گذرا
[گذشته: cloaked] [گذشته: cloaked] [گذشته کامل: cloaked]

3 پنهان کردن مخفی کردن

  • 1.The two athletes smile and shake hands when they meet, but these gestures cloak a deep dislike for one another.
    1. آن دو ورزشکار وقتی که یکدیگر را می‌بینند، لبخند می‌زنند و دست می‌دهند، اما این حرکات [رفتارها]، تنفر عمیق آن‌ها نسبت به یکدیگر را پنهان می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان