Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تعطیل کردن (موقتی یا برای همیشه)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to close down
/kloʊs daʊn/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: closed down]
[گذشته: closed down]
[گذشته کامل: closed down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تعطیل کردن (موقتی یا برای همیشه)
تعطیل شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برچیدن
تعطیل شدن
تعطیل کردن
1.All the mines in this area were closed down in the 80s.
1. تمام معدنهای این منطقه در (سالهای) دهه 80 تعطیل شدند.
2.They had to close the mine down.
2. آنها مجبور شدند معدن را تعطیل کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
close call
close by
close
cloning
clone
close friends
close off
close out
close season
close the books
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان