[قید]

clumsily

/ˈklʌmsəli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ناشیانه شلخته وار

  • 1.He clumsily knocked the cup off the table.
    1. او ناشیانه آن فنجان را از روی میز (به زمین) انداخت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان