[صفت]

clunky

/ˈklʌŋki/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: clunkier] [حالت عالی: clunkiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ازمدافتاده دمده، قدیمی

مترادف و متضاد old-fashioned
the clunky technology
فناوری ازمدافتاده

2 یغور (برای کفش و...) کت و کلفت

  • 1.He wore a clunky gold ring.
    1. او یک انگشتر طلای یغور گذاشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان