Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خرت و پرت
2 . شلوغی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
clutter
/ˈklʌtər/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خرت و پرت
آت و آشغال
1.I can't stand all this clutter!
1. من نمیتوانم این همه خرت و پرت را تحمل کنم!
2.The attic is full of clutter!
2. اتاق زیر شیروانی پر از آت و آشغال است!
2
شلوغی
درهمریختگی، بینظمی
1.He liked to work amidst clutter.
1. او دوست داشت در میان شلوغی [بینظمی] کار کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
clutch
clustered
cluster bomb
cluster
clunky
cluttered
clyde
clydesdale
cm
cmc
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان