[صفت]

coasting

/ˈkoʊstɪŋ/
غیرقابل مقایسه

1 رونده (بدون مصرف انرژی) در حال حرکت

  • 1.I stopped pedaling and let the coasting bicycle creep down the road.
    1. من دیگر پدال نزدم و گذاشتم دوچرخه در حال حرکت از سرازیری پایین برود.

2 در امتداد ساحل (قایق و کشتی)

a coasting schooner
یک کشتی شونر (در حال حرکت) در امتداد ساحل
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان