[اسم]

coherence

/koʊˈhɪrəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 انسجام پیوستگی، ارتباط منطقی

معادل ها در دیکشنری فارسی: انسجام یکپارچگی
formal
مترادف و متضاد incoherence
  • 1.The points you make are fine, but the whole essay lacks coherence.
    1. نکاتی که به آنها اشاره کرده‌ای درست هستند، اما کل مقاله انسجام ندارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان