Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . منسجم
2 . قادر به تکلم (بهصورت واضح و قابلفهم)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
coherent
/koʊˈhɪrənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more coherent]
[حالت عالی: most coherent]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
منسجم
یکپارچه، دارای ارتباط منطقی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
یکدست
منسجم
formal
مترادف و متضاد
logical
well organized
1.It was a balanced, coherent presentation.
1. آن ارائهای متوازن و منسجم بود.
a coherent argument
یک استدلال منسجم
2
قادر به تکلم (بهصورت واضح و قابلفهم)
1.She became coherent again two hours after the attack.
1. او دو ساعت پس از حمله قادر به تکلم [حرف زدن] شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
coherence
cohere
cohabitation
cohabit
cognoscente
coherently
cohesion
cohesive
coho
cohort
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان