[اسم]

collection

/kəˈlekʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مجموعه کالکشن، کلکسیون

معادل ها در دیکشنری فارسی: مجموعه کلکسیون
مترادف و متضاد group series set
  • 1.He wanted to share his vast art collection with the world.
    1. او می‌خواست مجموعه هنری بزرگش را با دنیا به اشتراک بگذارد.
Armani’s stunning new autumn collection
کالکشن جدید حیرت‌انگیز پاییزه "آرمانی"

2 جمع‌آوری

معادل ها در دیکشنری فارسی: انباشتگی جمع‌آوری وصول گردآوری
garbage collection
جمع‌آوری زباله
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان