Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . افتادن
2 . نزول کردن
3 . ختم شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to come down
/kʌm daʊn/
فعل ناگذر
[گذشته: came down]
[گذشته: came down]
[گذشته کامل: come down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
افتادن
فرو ریختن، فرود آمدن (هواپیما)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فرود آمدن
مترادف و متضاد
collapse
fall
1.A lot of trees came down in the storm.
1. درختان بسیاری در طوفان افتادند.
2.Our plane came down in a field.
2. هواپیمای ما در مزرعهای فرود آمد.
3.We watched the building come down.
3. ما فرو ریختن آن ساختمان را تماشا کردیم.
2
نزول کردن
پایین آمدن، سقوط کردن (قیمت و...)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پایین آمدن
1.Computer prices have come down recently.
1. قیمت کامپیوتر اخیراً پایین آمدهاست.
2.The price of oil is coming down.
2. قیمت نفت دارد پایین میآید.
3
ختم شدن
رسیدن
1.Eventually our choice of hotel will come down to how much we can afford.
1. درنهایت، انتخاب هتل ما به این ختم میشود که چقدر بخواهیم خرج کنیم.
2.It all comes down to money in the end.
2. همه چیز در آخر به پول ختم میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
come close
come clean
come by
come bottom
come back
come down on one side of the fence or the other
come down with
come easily
come first
come forward
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان