Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . برگشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to come back
/kʌm bæk/
فعل ناگذر
[گذشته: came back]
[گذشته: came back]
[گذشته کامل: come back]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
برگشتن
بازگشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باز آمدن
بازگشتن
برگشتن
مراجعت کردن
1.It all comes back to a question of money.
1. همه چیز به مسئله پول برمیگردد.
2.The color was coming back to her cheeks.
2. رنگ داشت به گونههای او برمیگشت.
3.You came back very late last night.
3. دیشب خیلی دیر برگشتی.
تصاویر
کلمات نزدیک
come away empty-handed
come around
come apart
come along
come alive
come bottom
come by
come clean
come close
come down
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان