Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . وارد شدن
2 . رسیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to come in
/kʌm ɪn/
فعل ناگذر
[گذشته: came in]
[گذشته: came in]
[گذشته کامل: come in]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
وارد شدن
داخل شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وارد شدن
مترادف و متضاد
enter
go out
1.Come in and sit down.
1. بیا داخل و بنشین.
2
رسیدن
مترادف و متضاد
arrive
1.That flight just came in.
1. آن پرواز تازه [همین الان] رسید.
تصاویر
کلمات نزدیک
come home
come from
come forward
come first
come easily
come in a body
come in for
come in handy
come into
come into contact with
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان