[فعل]

to come up against

/kʌm ʌp əˈgɛnst/
فعل گذرا
[گذشته: came up against] [گذشته: came up against] [گذشته کامل: come up against]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مواجه شدن برخوردن

  • 1.If you come up against difficulties, let me know and I'll help out.
    1. اگر به مشکل برخوردی، به من بگو و من کمکت می‌کنم.
  • 2.We expect to come up against a lot of opposition to the plan.
    2. ما انتظار داریم که به مخالفت زیادی با (این) برنامه مواجه شویم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان