[اسم]

comic

/ˈkɑm.ɪk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مصور فکاهی، کمیک

مترادف و متضاد cartoon paper comic book graphic novel
  • 1.a comic book
    1. کتاب مصور
  • 2.As a boy I used to love reading comics.
    2. زمانی که پسربچه بودم عاشق خواندن کتاب های مصور بودم.
[صفت]

comic

/ˈkɑm.ɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more comic] [حالت عالی: most comic]

2 خنده دار بامزه

معادل ها در دیکشنری فارسی: فکاهی کمیک
مترادف و متضاد funny
  • 1.A comic scene in a play
    1. یک صحنه خنده دار در نمایش
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان