[اسم]

commis chef

/kəˈmiː ʃɛf/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دستیار سرآشپز

معادل ها در دیکشنری فارسی: کمک‌آشپز
مترادف و متضاد commis
  • 1.‘We don't use that name in this kitchen,’ explains the commis chef quietly.’
    1. "ما در این آشپزخانه از آن اسم استفاده نمی کنیم"، دستیار سرآشپز به آرامی توضیح داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان