Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بازی رایانهای
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
computer game
/kəmˈpjutər geɪm/
قابل شمارش
1
بازی رایانهای
1.Teenagers love computer games.
1. نوجوانان عاشق بازی های رایانهای هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
computer
compute
computational
computation
compunction
computer programmer
computer science
computer specialist
computer studies
computer support
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان