[اسم]

concrete

/ˈkɑn.kriːt/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بتون آسفالت

معادل ها در دیکشنری فارسی: بتن شفته
  • 1.a gray concrete building
    1. یک ساختمان بتونی خاکستری
  • 2.reinforced concrete
    2. بتون تقویت شده
[فعل]

to concrete

/ˈkɑn.kriːt/
فعل ناگذر
[گذشته: concreted] [گذشته: concreted] [گذشته کامل: concreted]

2 بتن ریختن بتن کردن

  • 1.Why did you concrete over that nice garden?
    1. چرا روی آن باغ زیبا بتن ریختی؟
[صفت]

concrete

/ˈkɑn.kriːt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more concrete] [حالت عالی: most concrete]

3 عینی ملموس

  • 1.They think she killed her husband, but they have no concrete proof.
    1. آنها فکر می‌کنند او شوهرش را کشته‌است، اما مدرک عینی ندارند.

4 بتنی

معادل ها در دیکشنری فارسی: بتنی
a concrete floor
کف بتنی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان