Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مارماهی بزرگ
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
conger
/ˈkɑːŋɡər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مارماهی بزرگ
مترادف و متضاد
conger eel
1.Large congers have often been observed by divers
1. مارماهیهای بزرگ معمولا توسط غواصان مشاهده شده اند.
تصاویر
کلمات نزدیک
congenital
congenial
congeneric
congener
congelation
congeries
congested
congestion
congestion charge
conglobate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان