Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گرفته
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
congested
/kənˈʤɛstəd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more congested]
[حالت عالی: most congested]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گرفته
متراکم، شلوغ
1.congested nose
1. بینی گرفته
2.The highway is always congested in the mornings.
2. این بزرگراه همیشه صبح ها، شلوغ [ترافیک] است.
تصاویر
کلمات نزدیک
congeries
conger
congenital
congenial
congeneric
congestion
congestion charge
conglobate
conglomerate
conglomeration
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان