[فعل]

to connive

/kəˈnaɪv/
فعل ناگذر
[گذشته: connived] [گذشته: connived] [گذشته کامل: connived]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 توطئه کردن دسیسه کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: دسیسه چیدن
مترادف و متضاد collude conspire plot scheme
  • 1.she connived with a senior official.
    1. او با یک مقام رسمی ارشد توطئه کرده است.
  • 2.the government had connived with security forces.
    2. دولت با نیرو های امنیتی دسیسه کرده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان