Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کج و کوله شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to contort
/kənˈtɔːrt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: contorted]
[گذشته: contorted]
[گذشته کامل: contorted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کج و کوله شدن
در هم کشیدن
مترادف و متضاد
twist violently
1.His face contorted with anger.
1. چهره او از عصبانیت در هم کشیده شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
continuum fingerboard
continuously
continuous
continue
continuation
contour
contour drawing
contour sheet
contrabass
contrabassoon
کلمات نزدیک
continuum
continuously
continuous tense
continuous rain
continuous assessment
contorted
contortion
contour
contraband
contrabass
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان