Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . معطل شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[جمله]
cool one's heels
/kul wʌnz hilz/
1
معطل شدن
منتظر ماندن
informal
1.I've been cooling my heels in the doctor's waiting room for at least an hour.
1. من در اتاق انتظار مطب دکتر حداقل یک ساعت است معطل شده ام.
تصاویر
کلمات نزدیک
cool off
cool down
cool as a cucumber
cool
cookware
coolbox
cooler
coolie
cooling
cooling tower
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان