Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ارتباط داشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to correlate
/ˈkɔrəˌleɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: correlated]
[گذشته: correlated]
[گذشته کامل: correlated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ارتباط داشتن
مرتبط بودن، همبستگی داشتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ربط داشتن
1.A high-fat diet correlates with a greater risk of heart disease.
1. یک رژیم غذایی پرچرب با خطر بالای بیماری قلبی ارتباط دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
correctness
correctly
corrective
correctional
correction fluid
correlation
correlational
correlative
correspond
correspondence
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان