[اسم]

couch

/kɑʊtʃ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مبل

معادل ها در دیکشنری فارسی: کاناپه
مترادف و متضاد canapé settee sofa
  • 1.The kids are sitting on the couch, watching television.
    1. بچه ها روی مبل نشسته اند و تلویزیون تماشا می کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان