[اسم]

couch-doctor

/kaʊʧ -dɑktər/
قابل شمارش

1 روانپزشک

مترادف و متضاد couch-turkey head peeper head shrinker psychoanalyst
  • 1.He was sent to see a couch-doctor after his continued problems at work.
    1. او را بعد از مشکلات ادامه دارش در سرکار پیش روانپزشک فرستادند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان