[اسم]

courage

/ˈkɜr.ɪdʒ/
غیرقابل شمارش

1 شجاعت جرات، شهامت

مترادف و متضاد bravery
  • 1.I wanted to talk to him, but I didn't have the courage.
    1. می‌خواستم با او صحبت کنم، اما شجاعتش را نداشتم.
  • 2.People should have the courage to stand up for their beliefs.
    2. مردم باید جرات دفاع از اعتقاداتشان را داشته باشند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان