[اسم]

coverage

/ˈkʌvərɪdʒ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پوشش (خبری، ورزشی و ...) گزارش

معادل ها در دیکشنری فارسی: پوشش
  • 1.There is live coverage of the game on TV.
    1. گزارش (ورزشی) زنده بازی از تلویزیون پخش می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان