[صفت]

covered

/ˈkʌvərd/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سقف‌دار سرپوشیده، مسقف

معادل ها در دیکشنری فارسی: سرپوشیده
a covered area of the stadium
بخش سرپوشیده استادیوم

2 پوشیده

معادل ها در دیکشنری فارسی: پوشیده نهفته مستور
  • 1.His face was covered in blood.
    1. چهره‌اش پوشیده از خون بود.
  • 2.The walls were covered with pictures.
    2. دیوارها پوشیده از عکس بودند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان