Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چین و چروک
2 . کریس (کریکت)
3 . چروک کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
crease
/kris/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چین و چروک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تا
چروک
چین و چروک
شکن
شکنج
1.You need to iron this shirt, it’s full of creases.
1. باید این پیراهن را اتو کنی، پر از چین و چروک است.
2
کریس (کریکت)
خط سفید نزدیک به ویکت
توضیحاتی درباره crease
خط سفید نزدیک به ویکت که جایگاه توپزن و پرتابکننده را مشخص میکند.
[فعل]
to crease
/kris/
فعل گذرا
[گذشته: creased]
[گذشته: creased]
[گذشته کامل: creased]
صرف فعل
3
چروک کردن
1.Don’t sit on my jacket , you’ll crease it.
1. روی کت من نشین، آن را چروک می کنی.
تصاویر
کلمات نزدیک
creamy soup
creamy
creamery
cream tea
cream soda
creased
create
create a website
created
creation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان