[اسم]

crease

/kris/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 چین و چروک

معادل ها در دیکشنری فارسی: تا چروک چین و چروک شکن شکنج
  • 1.You need to iron this shirt, it’s full of creases.
    1. باید این پیراهن را اتو کنی، پر از چین و چروک است.

2 کریس (کریکت) خط سفید نزدیک به ویکت

توضیحاتی درباره crease
خط سفید نزدیک به ویکت که جایگاه توپ‌زن و پرتاب‌کننده را مشخص می‌کند.
[فعل]

to crease

/kris/
فعل گذرا
[گذشته: creased] [گذشته: creased] [گذشته کامل: creased]

3 چروک کردن

  • 1.Don’t sit on my jacket , you’ll crease it.
    1. روی کت من نشین، آن را چروک می کنی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان