[اسم]

creation

/kriːˈeɪ.ʃən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آفرینش خلق، ایجاد

معادل ها در دیکشنری فارسی: آفرینش ایجاد تکوین خلق خلقت
  • 1.Their policies are all toward the creation of wealth.
    1. همه سیاست‌های آن‌ها در جهت ایجاد ثروت است.
the creation of universe
آفرینش جهان

2 اثر نوآوری، کار، ابداع

  • 1.The fashion magazines were full of the latest Paris creations.
    1. مجلات مد پر از آخرین نوآوری‌های پاریس بودند.
  • 2.This 25-foot-high sculpture is her latest creation.
    2. این مجسمه 25 فوتی آخرین اثر اوست.

3 گیتی جهان هستی، کائنات (Creation)

مترادف و متضاد universe

4 آفرینش جهان هستی (the Creation)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان