[فعل]

to criminalize

/ˈkrɪmɪnəlaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: criminalized] [گذشته: criminalized] [گذشته کامل: criminalized]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 غیرقانونی اعلام کردن جرم شناختن

مترادف و متضاد decriminalize
  • 1.The government has introduced new legislation to criminalize computer hacking.
    1. دولت قوانین جدیدی به‌منظور جرم شناختن هک کردن کامپیوتر ارائه کرده‌است.

2 مجرم دانستن مستحق کیفر دانستن

  • 1.The law would criminalize parents who take their children out of school to go on holiday.
    1. قانون، والدینی را که بچه‌هایشان را برای رفتن به تعطیلات از مدرسه بیرون می‌آورند، مجرم می‌داند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان