Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خجالتزده شدن
2 . (خود را) عقب کشیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to cringe
/krɪnʤ/
فعل ناگذر
[گذشته: cringed]
[گذشته: cringed]
[گذشته کامل: cringed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خجالتزده شدن
خجالت کشیدن
1.It makes me cringe when I think how stupid I was.
1. وقتی که فکر میکنم که چقدر احمق بودم، خجالتزده میشوم.
2
(خود را) عقب کشیدن
خود را جمع کردن (از ترس و...)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عقب کشیدن
1.The dog cringed in terror when the man raised his arm.
1. وقتی که آن مرد دستش را بلند کرد، آن سگ خود را از ترس عقب کشید.
تصاویر
کلمات نزدیک
crimson
crimp
criminology
criminologist
criminally
cringeworthy
crinkle
crinkly
crip
cripes
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان