[اسم]

crop

/krɑːp/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 چینه دان

معادل ها در دیکشنری فارسی: چینه‌دان
  • 1.That bird partially digests food in its crop.
    1. آن پرنده غذا را به صورت جزیی در چینه‌دانش هضم می‌کند.
  • 2.The bird kept its food it the crop.
    2. پرنده غذایش را در چینه‌دان نگه داشت.

2 (موی) کپ (موی) کوتاه

  • 1.He had a thick crop of black hair.
    1. او کپ پرپشتی از موی سیاه داشت.
  • 2.She has her hair cut in a short crop.
    2. او موهایش را به صورت کپ کوتاه کرد.

3 محصول

معادل ها در دیکشنری فارسی: حاصل محصول بار
مترادف و متضاد harvest produce yield
to grow a crop
کاشتن/پرورش دادن یک محصول
  • Many crops are grown from seed every year.
    بسیاری از محصولات هر ساله از دانه رشد می‌کنند.
to plant a crop
کاشتن یک محصول
  • Farmers burn their fields in preparation for planting crops.
    کشاورزها به منظور آماده‌سازی برای کاشت محصولات، مزارعشان را می‌سوزانند.
to harvest/bring in a crop
یک محصول را درو/برداشت کردن
  • Brazil's coffee crop begins to be harvested in May.
    محصول قهوه برزیل در ماه مه شروع به درو کردن می‌شود.

4 شلاق (مخصوص سوارکاری)

  • 1.She bullied her sons and laid her riding crop on their backs.
    1. او پسرانش را آزار داد و شلاقش را به پشت آن‌ها زد.
a riding crop
شلاق سوارکاری
  • If an actor carries a riding crop, he is on horseback.
    اگر یک بازیگر شلاق سوارکاری حمل کند، پشت یک اسب نشسته است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان