Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چینه دان
2 . (موی) کپ
3 . محصول
4 . شلاق (مخصوص سوارکاری)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
crop
/krɑːp/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چینه دان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چینهدان
1.That bird partially digests food in its crop.
1. آن پرنده غذا را به صورت جزیی در چینهدانش هضم میکند.
2.The bird kept its food it the crop.
2. پرنده غذایش را در چینهدان نگه داشت.
2
(موی) کپ
(موی) کوتاه
1.He had a thick crop of black hair.
1. او کپ پرپشتی از موی سیاه داشت.
2.She has her hair cut in a short crop.
2. او موهایش را به صورت کپ کوتاه کرد.
3
محصول
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حاصل
محصول
بار
مترادف و متضاد
harvest
produce
yield
to grow a crop
کاشتن/پرورش دادن یک محصول
Many crops are grown from seed every year.
بسیاری از محصولات هر ساله از دانه رشد میکنند.
to plant a crop
کاشتن یک محصول
Farmers burn their fields in preparation for planting crops.
کشاورزها به منظور آمادهسازی برای کاشت محصولات، مزارعشان را میسوزانند.
to harvest/bring in a crop
یک محصول را درو/برداشت کردن
Brazil's coffee crop begins to be harvested in May.
محصول قهوه برزیل در ماه مه شروع به درو کردن میشود.
4
شلاق (مخصوص سوارکاری)
1.She bullied her sons and laid her riding crop on their backs.
1. او پسرانش را آزار داد و شلاقش را به پشت آنها زد.
a riding crop
شلاق سوارکاری
If an actor carries a riding crop, he is on horseback.
اگر یک بازیگر شلاق سوارکاری حمل کند، پشت یک اسب نشسته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
crooner
croon
crookedness
crookedly
crooked
crop up
cropped
croquet
croquette
croquis
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان