[اسم]

crosswind

/ˈkrɔːswɪnd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 باد مخالف باد ناهمسو

معادل ها در دیکشنری فارسی: باد مخالف
  • 1.Strong crosswinds blew the plane off course.
    1. بادهای مخالف هواپیما را از مسیرش منحرف کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان