[اسم]

crumb

/krʌm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خرده (نان و...)

  • 1.She stood up and brushed the crumbs from her sweater.
    1. او ایستاد و خرده‌ها را از روی ژاکتش تکاند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان