Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خرده (نان و...)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
crumb
/krʌm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خرده (نان و...)
1.She stood up and brushed the crumbs from her sweater.
1. او ایستاد و خردهها را از روی ژاکتش تکاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
cruising
cruiser
cruise ship
cruise missile
cruise liner
crumble
crumbling
crumbly
crumhorn
crummy
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان