Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . منجر شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to culminate
/ˈkʌlmɪˌneɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: culminated]
[گذشته: culminated]
[گذشته کامل: culminated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
منجر شدن
انجامیدن
1.My arguments with the boss got worse and worse, and finally culminated in my resignation.
1. بخث من با رئیس بدتر و بدتر شد و سرانجام به استعفای من انجامید.
2.Their many years of research have finally culminated in a cure for the disease.
2. سالهای بسیار تحقیق آنها نهایتا منجر به روش درمانی برای بیماری شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
culm
cull
culinary
cul-de-sac
cuisine
culmination
culpability
culpable
culpable homicide
culprit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان