[صفت]

culpable

/ˈkʌlpəbl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more culpable] [حالت عالی: most culpable]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مقصر تقصیرکار

معادل ها در دیکشنری فارسی: تقصیرکار مجرم
مترادف و متضاد deseiVing blame
  • 1.He was held culpable for all that had happened.
    1. او برای تمام اتفاقاتی که افتاد مقصر شناخته شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان