Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مجرم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
culprit
/ˈkʌlprɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مجرم
مقصر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تقصیرکار
خاطی
خطاکار
مقصر
مترادف و متضاد
criminal
evil-doer
guilty party
innocent party
1.In one of the Sherlock Holmes stories, the culprit turned out to be a snake.
1. در یکی از داستانهای شرلوک هولمز معلوم شد که مجرم یک مار بوده است.
2.The police caught the culprit with the stolen articles in his car.
2. پلیس مجرم را به همراه موارد دزدیشده در ماشینش پیدا کرد.
3.Who is the culprit who has eaten all the strawberries?
3. چه کسی مقصری است که همه توت فرنگیها را خورده است؟
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
culpeo zorro
culpeo
culpable
culottes
culmination
cultivate
cultivated cabbage
cultivated celery
cultivated land
cultivation
کلمات نزدیک
culpable homicide
culpable
culpability
culmination
culminate
cult
cult following
cultivate
cultivated
cultivation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان