[فعل]

to cut up

/kʌt ʌp/
فعل گذرا
[گذشته: cut up] [گذشته: cut up] [گذشته کامل: cut up]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ریزریز کردن (گوشت و سبزی و...) خرد کردن، قطعه‌قطعه کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تکه تکه کردن ریزریز کردن
  • 1.Please cut up that chicken.
    1. لطفاً آن مرغ را قطعه‌قطعه کن.

2 ناگهان جلوی خودروی دیگری پیچیدن (هنگام رانندگی)

مترادف و متضاد cut in
  • 1.Some idiot cut me up on the motorway.
    1. یک احمقی در بزرگراه ناگهان جلوی (خودروی) من پیچید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان