[فعل]

to dart

/dɑrt/
فعل ناگذر
[گذشته: darted] [گذشته: darted] [گذشته کامل: darted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به سرعت حرکت کردن

  • 1.He darted across the road.
    1. او به سرعت به آنسوی جاده حرکت کرد.
[اسم]

dart

/dɑrt/
قابل شمارش

2 دارت

a poisoned dart
یک دارت سمی
a darts tournament
مسابقات دارت
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان