Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . از راه به در کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to debauch
/dɪˈbɔːt͡ʃ/
فعل گذرا
[گذشته: debauched]
[گذشته: debauched]
[گذشته کامل: debauched]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
از راه به در کردن
(از نظر اخلاقی و شهوانی) گمراه کردن|، هرزه کردن
مترادف و متضاد
corrupt
1.he debauched the doctor's teenage daughter.
1. او دختر نوجوان دکتر را از راه به در کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
debater
debate
debatable
debase
debar
debauched
debauchery
debbie
debenture
debilitate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان