Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بدهی
2 . برداشت کردن (پول از حساب بانک)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
debit
/ˈdebɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بدهی
ستون چپ، ستون بدهکار، مبلغ کسر شده از موجودی بانکی
مترادف و متضاد
credit
1.on the debit side of an account
1. در ستون چپ حساب بودن
2.The statement shows your most recent debits.
2. این صورتحساب آخرین مبالغ کسر شده از موجودی بانکی شما را نشان می دهد.
3.The total debits on the account were £2 000 last month.
3. بدهی کل حساب 2000 پوند در ماه آخر است.
[فعل]
to debit
/ˈdebɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: debited]
[گذشته: debited]
[گذشته کامل: debited]
صرف فعل
2
برداشت کردن (پول از حساب بانک)
1.Twenty dollars has been debited from my account.
1. بیست دلار از حساب من برداشت شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
debility
debilitation
debilitating
debilitate
debenture
debit card
debonair
deborah
debouch
debra
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان