Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اختصاص دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to dedicate
/ˈdɛdəˌkeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: dedicated]
[گذشته: dedicated]
[گذشته کامل: dedicated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
اختصاص دادن
تقدیم کردن، وقف کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیشکش کردن
تقدیم کردن
وقف کردن
مترادف و متضاد
devote
to dedicate somebody/something to something
کسی/چیزی را به چیزی اختصاص دادن
He has dedicated his life to scientific research.
او زندگیاش را به تحقیقات علمی اختصاص داده است.
to dedicate something to somebody
چیزی را به کسی تقدیم کردن
The record is dedicated to her mother, who died recently.
آهنگ به مادرش که به تازگی فوت شده بود تقدیم شده است.
to dedicate something for something
چیزی را برای چیزی اختصاص دادن
The company dedicated $50,000 for the study.
شرکت برای تحقیق 50000 دلار اختصاص داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
dedesertification
decubitus
decrypt
decry
decriminalize
dedicated
dedication
deduce
deduct
deductible
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان