[فعل]

to dedicate

/ˈdɛdəˌkeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: dedicated] [گذشته: dedicated] [گذشته کامل: dedicated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اختصاص دادن تقدیم کردن، وقف کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پیشکش کردن تقدیم کردن وقف کردن
مترادف و متضاد devote
to dedicate somebody/something to something
کسی/چیزی را به چیزی اختصاص دادن
  • He has dedicated his life to scientific research.
    او زندگی‌اش را به تحقیقات علمی اختصاص داده است.
to dedicate something to somebody
چیزی را به کسی تقدیم کردن
  • The record is dedicated to her mother, who died recently.
    آهنگ به مادرش که به تازگی فوت شده بود تقدیم شده است.
to dedicate something for something
چیزی را برای چیزی اختصاص دادن
  • The company dedicated $50,000 for the study.
    شرکت برای تحقیق 50000 دلار اختصاص داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان