[صفت]

dedicated

/ˈdɛdəkeɪtəd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more dedicated] [حالت عالی: most dedicated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 متعهد وفادار

معادل ها در دیکشنری فارسی: متعهد
مترادف و متضاد committed devoted
  • 1.She is a dedicated teacher.
    1. او یک معلم متعهد است.
  • 2.She is dedicated to her job.
    2. او به شغلش متعهد است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان