Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (ظاهر چیزی را) خراب کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to deface
/dɪˈfeɪs/
فعل گذرا
[گذشته: defaced]
[گذشته: defaced]
[گذشته کامل: defaced]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(ظاهر چیزی را) خراب کردن
از شکل انداختن
مترادف و متضاد
deform
disfigure
beautify
1.he defaced library books.
1. او کتاب های کتابخانه را خراب کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
def
deerhound
deer
deeply-held belief
deeply depressed
defamation
defamatory
defame
defamiliarization
default
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان