Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . به تعویق انداختن
2 . تسلیم شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to defer
/dɪˈfɜr/
فعل گذرا
[گذشته: deferred]
[گذشته: deferred]
[گذشته کامل: deferred]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به تعویق انداختن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
به تعویق انداختن
عقب انداختن
formal
مترادف و متضاد
delay
postpone
put off
1.They deferred the decision until February.
1. آنها (گرفتن) تصمیم را تا فوریه به تعویق انداختند.
2
تسلیم شدن
سر فرود آوردن
مترادف و متضاد
submit
yield
1.He deferred to Tim's superior knowledge.
1. او تسلیم دانش برتر "تیم" شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
defensively
defensive
defensible
defenses
defenseless
deference
deferent
deferential
defiance
defiant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان